تـاواـنـ♥ قــــ ـ ـ♥لـبـ شکـســ ـ ـ تـهـ

بگه ...

اونی که وقتی باهاش میرم دریا نشینیم یه گوشه و فقط حرف بزنیم و دریا رو نگاه کنیم

آب بپاشیم تو صورت هم وخلاصه آب بازی کنیم ...

نترسیم از حرف مردم ...

زندگی خودمه دلم میخواد دیوونه باشم ...

کسی که وقتی بارون میزنه باهاش بدون چتر زیر بارون قدم بزنم ...

وقتی بارون شدید شد بگه وای چه بارونی

بعدم کاپشنمو بگیرم بالا سرمون و بدوییم و بگه یکی از یکی دیوونه تر ...

بعدش بزنیم زیر خنده و منم عشق کنم از خندیدنش ...

کسی که وقتی میریم مهمونی حواسش بهم باشه ...

وقتی مجبورم یه جمع کسل کننده و حرفای چرت و پرتشونو تحمل کنم بهم اس بده

قیافشووو داره زجر میکشه ها

دیوونه تر کردن این دیوونه رو

پاشو بریم بیرون عزیزم !

خندم بگیرم نگاش کنم چشمک بزنه

و بعدم با هزار بهونه از اون مهمونی خلاص شیم

و وقتی اومدیم بیرون با هم بزنیم زیر خنده ...

و نصفه های شب خیابونا رو با هم دور بزنیم و به چیزای الکی بخندیم ...

کسی که بی مقدمه ببوستم ...